سفرنامه وان – تعطیلات عید ۱۳۹۵ – آقای جلال امینی

سلام  – سفرنامه وان – تعطیلات عید ۱۳۹۵ 

سفر ما اول فروردین شروع شدبه همراه خانواده برادرم و خانواده باجناقم هر خانواده هم ششصد دلار وصدلیر هم واسه کرایه ون(دولموش)گرفتیم ساعت ده از تهران حرکت کردیم وساعت دوازده شب رسیدیم خوی تصمیم گرفتیم استراحت کنیم وصبح که هوا روشنه حرکت کنیم به سمت مرز.

صبح ساعت شش بلند شدیم وحرکت کردیم خیلی نگران بودم که پارکینگ مرز پر باشه ومجبور بشم برم پارکینگ شهر قطور اما خوشبختانه جابود واسه ماشین ولی کل محوطه پارکینگ گلی بود وماشین ها باید با سرعت میرفتند وگرنه گیر میکردند تو گل و حالا بیا ماشین رو هل بده!

چمدان ها رو برداشتیم وبه سمت مرز حرکت کردیم پیشنهاد میکنم چمدان ها رو با چرخ ببرید چون کثیف میشن .

ما سه تا خانواده واسه چرخ پنج هزار تومان دادیم واسه تقریبا پانصد مترراه.

رسیدیم سر صف خیلی شلوغ بود.نزدیک صف هم یه اطاقی بود که اونهایی که بچه کوچیک داشتن میرفتند اونجا تا سردشون نشه.

 

ترافیک مرز رازی - سفرنامه وان - تعطیلات عید ۱۳۹۵

سفرنامه وان – تعطیلات عید ۱۳۹۵

تو سمت ایران بودیم یه آقایی اومدو گفت اخه کجا میرید وان یه دهاته .

هتل ها جا ندارن .مسجد ها جا واسه خوابیدن ندارن واسه چی میرید. ما رو این حرفهاش خیلی نگران کرد.

به سختی مرز ایران رو رد شدیم و رسیدیم به مرز ترکیه .دیگه اینجا خبری از اتاق واسه بچه ها نبود.

سمت ایران دستشویی بود ولی اینجا دستشویی نبود ما هم که سه تا خانواده بودیم هرکدوممون یه بچه چهار ساله داشتیم.

حالا اینا شروع کردن وگفتن دستشویی داریم!

نمیتونستیم صف رو رها کنیم چون خیلی شلوغ بود باتوجه به سفرنامه های قبلی واسه بچه ها پوشک برداشته بودم.

تو صف هم که بودیم سیستم ترکیه خیلی قطع میشد عزیز هایی هم بودن که بدون توجه به صف میرفتند جلو ونظم رو به هم میریختند.

آقا بالاخره ساعت سه از مرز ترکیه هم عبور کردیم.خیلی خسته شده بودیم.

وسوار دولموش شدیم نفری ۲۰لیرحرکت کردیم.وحالا همگی نگران این بودیم که هتل نتونیم پیدا کنیم.

به راننده گفتم که ما رو تو خیابون جمهوریت پیاده کنه که به مرکز خرید جدید وان نزدیک باشه.

پیاده شدیم وبا باجناقم با هم رفتیم دنبال هتل(البته با استرس)هتل اولی جا نداشت .

هتل دومی که مسولینش ایرانی بودند وگفتن جا نداریم الان جا نیست حالا بشینید ببینم چی میشه

ده دقیقه نشستیم خبری نشد بعدش گفت جا هست نفری هفتاد لیر همتون تو یه اتاق بخوابید.

گفتیم عیب نداره قبول میکنیم.

دوباره گفت بشینید تا صداتون کنم پنج دقیقه هم نشستیم خبری نشد

رفتم پیشش گفتم چی شد خانم یه نگاه کرد به کامپیوتر گفت امروز ندارم واسه فردا میتونم رزرو کنم امروز شلوغه.

(خیلی عصبانی کرده بود منو این زن ایرانیه)کلی وقتمون رو گرفت از اون ور هم بچه کنار خیابون تو پارک منتظرما بودند تو این سرما.

رفتیم چند متر بالاتر هتل شاهین اتاق خالی داشت سه تا اتاق گرفتیم واسه هر نفر ۴۵لیربا صبحونه.

 

هتل سه ستاره بود تمیز هیجده مترتلویزیون ویخچال هم داشت.

سریع با خوشحالی رفتم بچه ها رو اوردم رمز اینترنت رو گرفتم به خانواده که نگران بودن پیام دادم

(اخه روز قبلشم تو استانبول یه ایرانی کشته شده بود.)

چمدان ها رو بردیم اتاق و رفتیم بیرون شهر تمیز و مدرنی بود(یاد حرف اون آقا افتادم که تو مرز میگفت شلوغه.)

ادرس فروشگاه AVM رو پرسیدم که گفتم کمی جلوتره خلاصه پیدا کردیم رفتیم داخل دیدم چقدر کوچیکه

یکم گشتیم دیدم خبری از برندها نیست از یه نفر دیگه پرسیدمYENI ALIŞ VERIŞ MARKAZIمرکز خرید جدیدوان کجاست؟

گفت برو جلوتر .

همینطور که میرفتم جلو یه مغازه هایی بودن که نون لواش و بربری میپختند چون ما ترک بودیم بربری رو ترجیح دادیم به قیمت ۹۰کروش.

مرکز خریدرو پیدا کردیم بزرگ تمیز شیک.

همه برند ها بودند.طبقه زیر زمین فروشگاه کارفور بود حتما لوازم خوردنی که نیاز دارید رو از اینجا بخرید ارزونه مثلا اب معدنی پنج لیتری ۱/۷۵ کمتر از دو لیر.

موقع خروج چرخ های دستی رو دیدم فکرکردم مخصوص فروشگاه کارفوره.

اما فردا باجناقم گفت این چرخها رایگانه و همه طبقه ها میتونی ببری.

خیلی خوب شد این همه لباس و بچه رو ریختم تو چرخ.

اگه از برندهایی مثل وایکیکی یا کوتون یا دیفکتو خرید میکنید دلار بدید چون میانگین هر صد دلار سه تا چهار لیر بیشتر از صرافی ها میدن.

به نظر من دوستانی که میخوان بیان وان بیشتر وقتشون تو این مرکز خرید باشه بهتره چون همه برند ها اینجا هستند وهم از وقتشون بهتر استفاده میکنن.

خرید ها مونو با سرعت وعجله تو این دو روز انجام دادیم شب آخر به همسفر هامون گفتم بخاطر شلوغی مرز فردا انشاالله ساعت یازده تو لابی باشیم اما باجناقم تا ساعت یازده و چهلو پنج دقیقه نیومده بود اماهزینه هتل رو داده بود به من که حساب کنم.

خیلی نگران بودم موبایل ها مون رو هم خاموش کرده بودیم هیچ راه ارتباطی نداشتیم

میرفتم بیرون رو نگاه میکردم نبودن گفتم شاید تو اتاق باشن دیدم نیستن

خلاصه فکر کنم تو اون چهل و پنج دقیقه اندازه یک سال پیر شدم.

دیدم اگه دیر تر برم نمیتونم از مرز رد شم تصمیم گرفتم یه نامه نوشتم دادم به مسول هتل.

نوشتم ما رفتیم پول هتل رو دادم فقط پاسپورتت رو بگیر بیا خدا بگم چی کارت نکنه کشتی منو.

زنگ زدیم به دولموش که بیاد.هنوز دلموش نیومده بود که باجناقم اومد گفتم کجا بودید؟قرارمون چی بود؟

گفتش یکی از نایلون های لباس جا مونده بود تو مغازه دنبال اون بودیم.

دوباره زنگ زدیم دلموش گفتیم تعدادمون بیشتر شد یکی دیگه بفرست.

دلموش اومد سوارشدیم رفت ازسر راه مسافر برداشت کلی هم وقت گرفت اما توی مسیر اونهایی که جلو بودند میگفتند راننده واسه این که سریع تر برسیم داره باسرعت ۱۶۰میره باور نکردم جی پی اس گوشیمو روشن کردم دیدم داره باسرعت ۱۵۵میره.

رسیدیم مرز دیدم یه صف حدودهفتاد هشتاد متر.

سفرنامه وان – تعطیلات عید ۱۳۹۵

پیش خودم گفتم بیچاره شدیم اما یک ساعته ازمرز ترکیه با اون شلوغی رد شدیم.

حالا هم خوشحالم که رد شدیم هم نگران ارز یاب که گیر بده.

مهر ایران رو زدن چند قدم اومدم جلو دیدم ارز یاب همون اقایی که میگفت نرید وان شلوغه دهاته جا نیست.

داشت چمدون ها رو وزن میکرد اما من وباجناقم رد شدیم یعنی ما رو ندید

اما چمدون برادرمو وزن کرده بود و خوشبختانه چیزی نگفته بود.

حالا چمدون سه تا خانواده رو بار چرخ کردیم به قیمت پنج تومان.

 

 کانال تلگرامی راهنمای سفر زمینی به ترکیه

 

رسیدیم پارکینگ دیدم مسول پارکینک دارن یکی یکی ماشین ها رو هل میدن از گل در میارن

ما هم با یه زحمتی اومدیم بیرون واسه دو شب هم هزینش دوازده تومن شد.

یه تماس هم با خونه گرفتیم وگفتیم ما زنده ایم ونمردیم خوشحال برگشتیم خونه.

انشاالله همیشه شاد باشید.خدانگهدار

توصیه برای مطالعه :

سفرنامه استانبول – قونیه و کاپادوکیا

6 دیدگاه دربارهٔ «سفرنامه وان – تعطیلات عید ۱۳۹۵ – آقای جلال امینی;

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل