اقتصاد تلمبه ای، بهترین اسمی که به فکرم رسید!

اقتصاد تلمبه ای، بهترین اسمی که به فکرم رسید! از وقتی که از سه سال قبل از سفر دو روزه ام به ترکیه، دو تا پنجاه دلار (جمعا صد دلار) از سفر برگردانده بودم ، همیشه پیگیر اخبار اقتصادی بودم تا ببینم چه مقدار سود کرده ام !

اصطلاحات اقتصادی مختلفی را شنیده بودم اما هیچکدام به دلم نمی نشست تا اینکه شنتیا کمکم کرد واژه ی دلخواهم را پیدا کنم !

اینکه شنتیا کیست یا چیست چندان کمکی به فهمیدن اصل داستان نمیکند

اما اگر خواستید بدانید شنتیا اسم فرزند یکی از دوستان صمیمی بنده هست که اوایل من هم مثل شما خیلی تلاش کردم بفهمم پسر است یا دختر!

اما در آخر به نتیجه ای نرسیدم و از خودشان پرسیدم.

فهمیدم شنتیا اسم پسر است و به گفته ی این دوست گرامی یکی از القاب حضرت علی (ع) بوده.

ماجرا از این قرار بود که چند شب پیش در خانه ی این دوست عزیز به مجلسی دعوت شده بودم

و طبق معمول چهل دانگ حواسم به اخبار تلویزیون بود که ببینم اقتصاد در چه وضعیست.

که شنتیا آمد و رشته ی افکارم را پاره کرد. از من پرسید : عمو؟ تو بگو !

این درسته که بابا الان هفت ماهه به من قول داده برام تبلت بخره و هنوز نخریده ؟

من که خودم میدونم اوضاع اقتصادی چجوریه و همون موقع هم که پدرم وعده ی شش ماه بعد رو داد باورم نمی شد .

اما قول داده و باید عمل کنه !

اقتصاد تلمبه ای، بهترین اسمی که به فکرم رسید!

داشتم گلو را صاف میکردم که جواب بدهم که پدرش پیشدستی کرد و گفت :

ببین پسرم. اون موقع من ماهی چهارصد هزار تومان پس انداز میکردم و قرار بود بعد شش ماه با پولی که جمع می شد برات تبلت رو بخرم اما دو تا اتفاق بد افتاد .

اول اینکه وضع طوری شد که نه تنها نتونستم اون چهارصد تومن رو پس انداز کنم، بلکه تا الان چهار میلیون هم بدهی بالا آوردم .

ثانیا تبلتی که اون موقع دو و نیم میلیون بود با گرون شدن دلار شده هفت میلیون .

بنابر این تمام برنامه ریزی ها به هم ریخت و تو اینقدر بزرگ شده ای که وضع اقتصادیمون رو درک کنی.

شنتیا جان با نهایت مظلومیت گفت :

خوب الان که چپ و راست اخبار اعلام میکنه دلار ارزون شده باز دیگه چه بهونه ای داری ؟

جواب واضح بود . قیمت دلار کم شد اما قیمت کالا و خدمات به روال سابق که برنگشت هیچ، بدتر هم شد .

هر چند این جواب باعث شد تا شنتیا برای دوچرخه سواری اجباری به پارکینگ فرستاده شود اما ذهن مرا هم مشغول تر کرد تا کلمه ای مناسب اقتصادمان بیابم .

فایده ای نداشت. حتی خوردن دو تا موز و شکستن نیم کیلو تخمه هم کمکی به مغزم نکرد

تا اینکه موقع خداحافظی باز هم شنتیا به دادم رسید. البته خودش نه، دوچرخه اش !

موقع خداحافظی ما ، شنتیا داشت فس و فس با تلمبه تایر دوچرخه اش را باد میکرد

و این همان جرقه ای بود که بالاخره باعث شد کلمه ی دلخواهم را پیدا کنم.

تلمبه! البته خود تلمبه که نه . اقتصاد تلمبه ای ! چرا؟ عرض میکنم.

قیمت کالا و خدمات با گران شدن دلار افزایش یافت اما با کاهش آن به روال سابق برنگشت .

دقیقا مثل تلمبه که با هر فشار بر اهرم تلمبه ، تایر دوچرخه کمی بالاتر می آید اما با رفع فشار به جای قبلی باز نمی گردد و این موضوع ممکن است تا ترکیدن لاستیک نیز پیش برود.

البته اقتصاد ترکیدنی نیست اما فشار اقتصادی ممکن است مغز افرادی چون من را (که از طرفی به دلیل داشتن صد دلار دلمان میخواهد دلار بالا برود و از طرفی قیمت اجناس آه از نهادمان بر می آورد و چندین بار موقع دیدن قبض گاز کم مانده است که قبض روح شویم )

چنان بپکاندکه ترکش هایش تا خانه ی شنتیا اینا هم برود !

دلیل این امر را نمیدانم اما هرچه باشد باعث شده است تا سفره ی کمرنگ مردم نجیب سرزمینمان کمرنگ تر شود و برای سرخ نگه داشتن صورتشان هر روز سیلی محکمتری لازم باشد !

چه نیکوست که در این وانفسای انصاف و مروت، خودمان بخودمان رحم کنیم.

تلمبه ی ماشینم بر خلاف تلمبه ی اقتصادی چند روزی بود که خراب شده بود

و مجبور شدم برای تنظیم باد لاستیکها به آپاراتی سرکوچه مراجعه کنم .

مثل همیشه بعد از تنظیم باد لاستیکها یه دوهزار تومنی گرفتم سمت شاگرد آپاراتی.

یه نگاه به اوستاش کرد و گفت بیزحمت دوتا بدین . باد گرون شده

در حالی که داشتم جیبم را میگشتم که یه دو هزار تومانی دیگه پیدا کنم نگاهی به اوستا کردم .

در جواب نگاهم گفت : والا تقصیر ما نیست مهندس (البته سوء تفاهم نشود . ایشان به همه میگوید مهندس) .

مواد اولیه اش گرون شده ! داشتم به مواد اولیه ی باد زدن و اقتصاد تلمبه ای فکر می کردم که دیدم دوهزار تومنی ندارم .

یه ۵ هزار تومنی دادم به شاگرد آپاراتی و اوستا با لبخندی ملیح گفت :

مهندس هزاری خورد نداریم بقیه شو پس بدیم . باشه دفعه ی بعد که اومدی کم میکنیم ازش!

بی اختیار گفتم : البته اگه بازم مواد اولیه گرون نشده باشه !

آمپر اوستا اصغر داشت بالا می رفت که از مغازه زدم بیرون

و تصمیم گرفتم بخاطر اقتصاد تلمبه ای هم که شده تلمبه رو بدم تعمیر کنن!

که این هم بخاطر چینی بودن تلمبه ممکن نبود و الان دارم تو اینترنت سایتها رو برای پیدا کردن بهترین قیمت تلمبه بالا پایین میکنم !

چند کشوری که با صد هزار دلار یا کمتر می‌توان اقامت آنها را دریافت کرد

 

کانال تلگرام ما

2 دیدگاه دربارهٔ «اقتصاد تلمبه ای، بهترین اسمی که به فکرم رسید!;

    1. دلار سر جای خودش ثابته – این واحد پول ماست که در مقابل دلار ارزش میگیره یا ارزش خودش رو از دست میده – الان بطور مثال در کشوری مانند آذربایجان نرخ تبدیل دلار به منات حدود ۴ ساله که ثابته و حدود ۱٫۷ هست – این یعنی یک واحد پول تونسته ارزش خودش رو در مقابل دلار حفظ کنه – بنابر این اگر قیمت دلار در کشور ما بالاست، نه به دلیل بالا رفتن ارزش دلار، که بخاطر پایین اومدن ارزش واحد پول ماست و حفظ ارزش پول معمولا دلایل داخلی داره و به رشد اقتصادی کشورها بستگی داره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خروج از نسخه موبایل